سلام ۲۰سالگی......سلام دنیای آدم بزرگا........
چقدر غریب است روز تولد آدم ها.
روز تولدم از اون روزای عجیب غریب که هم تو اوج خوشحالی ام هم تو اوج ناراحتی.خوشحالم ازاین که خوب بالاخره تولدم دیگه وناراحت از دور شدن سال به سال از دنیای قشنگ بچگی.یه جورایی اصلآ دلم نمی خواد باور کنم که ۲۰ ساله شدم.
یه حال وهوای عجیبی داره ۲۰ سالگی.می شه گفت ۲۰ سالگی مرز دنیای بچگی و بزرگیه.تو وقتی واردش می شی حتی اگه خودتم نخوای دیگران ازت توقع دارن که مثل آدم بزرگا فکر کنی و مثل اونا رفتار کنی.
نمی خوام باور کنم که باید فراموش کنم بچگی رو.......البته می شه بزرگ بود و بچگی هم کرد اما خیلی سخته......دنیای ادم بزرگا بدون بچه بودن و بچگی کردن خیلی تلخه.........
۲۰ سالگی یه پل......وقتی ازش رد بشی حتی اگه دلتم نخواد دنیای این ور پل ایجاب می کنه که فرق کنی- که بزرگ بشی-که مثل آدمای این ور بشی.
البته این دنیای جدید حال و هوایی داره که به نوبه ی خودش قشنگه.........وارد شدن به دنیای پر دغدغه ی جوونی-درگیر ثانیه ها ولحظه ها شدن-متفاوت فکر کردن درمورد همه چیز و همه کس-وشاید عشق(عشق به چیزها و کسانی جدید)و..........
امروز من در ابتدای این پلم.دلم می خواد که کوله پشتی مُ پر کنم از همه ی عکسا-همه ی دفترچه های خاطرات پر از رازهای مگو-همه ی شیطنت های بچگی-همه ی آرزوهایی که خیلی هاشون خیلی ساده به دست فراموشی سپرده شدن-همه ی عروسکا و هر چی که رنگی از اون روزا داره..........
دلم نمی خواد روزی برسه که حسرت اون ور پلُ بخورم.من دارم کوله بار بچگی هامو باخودم می یارم....
سلام ۲۰ سالگی........سلام دنیای آدم بزرگا.......سلام.........